دلم را سپردم به بنگاه دنیا/و هی آگهی دادم اینجا و آنجا/و هر روز برای دلم مشتری آمد و رفت/و هی این و آن سرسری آمد و رفت /ولی هیچ کس وقعا اتاق دلم راتماشانکرد/دلم قفل بود کسی قفل قلب مرا وا نکرد/یکی گفت: چرا این اتاق پر از دود و آه است/ یکی گفت:چه دیوارهایش سیاه است/ یکی گفت:چرا نور اینجا کم است/ و آن دیگری گفت:و انگار هر آجرش فقط ازغم وغصه وماتم است / و رفتند و بعدش/ دلم ماند بی مشتری/ ومن تازه آن وقت گفتم: خدایا تو قلب مرا می خری؟/و فردای آن روز آمد و توی قلبم نشست/ و در را به روی همه پشت خود بست/و من روی آن در نوشتم: ببخشید، دیگر برای شما جا نداریم از این پس به جز او کسی را نداریم -
نوشته شده توسط :
بازديدهاي امروز:
3 بازديد
بازديدهاي ديروز:
31 بازديد
مجموع بازديدها:
61541 بازديد
پست الكترونيك
پارسي بلاگ
درباره من
ضریـــح عشق [58]
حـرف دل [20]
باغ شهــــادت [13]
سکــــــــــوت عشــــــــــــق [45]
بهشت کوچک ما [45]
عطر شقایقهای عاشــــــــق [27]
گل نرگس فدای رنگ و بویت [18]
ضریــــــــــــح عاشقــــــــی [43]
[آرشیو(8)]
عاشق آسمونی
اخبار دنیای عشق
صدفم چشم به راهتم برگرد
پژوهشگر جوان
فانوس
.:: معلم اندیشه و بیان ::.
سخنی با سید مرتضی
حـرف دل با سید مرتضی
*
*